Book Creator | Frida Khalo (Italiano

Frida nasce nel 1907, ma lei diceva di essere nata nel 1910 durante il periodo della Rivoluzione messicana (1910 - 1920).

ففریدا کالو در چه دوره ای بدنیا آمد؟ در آن زمان در مکزیک چه اتفاقی افتاده بود؟
سال تولد او 1907 بود ولی وی گفته بود 1910. زمان انقلاب مکزیک بود( 1910 -1920)

Da bambina la sua salute era molto cagionevole. All’età di 6 anni le venne diagnosticata la poliomielite. In seguito a questa malattia infettiva Frida camminò zoppicando per tutta la vita, dato che una gamba era più corta dell’altra.

دوران کودکی فریدا چگونه گذشت؟
از کودکی بسیار ضعیف و نحیف بود. در سن 6 سالگی تشخیص میدهند که به دلیل داشتن عفونت دچار فلج اطفال شده است که باعث لنگیدن او به هنگام راه رفتن در تمام عمرش شد. در حقیقت یکی از پاهای او کوتاه تر از دیگری بود.

A 18 anni Frida ebbe un tremendo incidente mentre stava viaggiando in autobus. Si fratturò la clavicola, due costole, una gamba, si schiacciò un piede e si slogò una spalla, ma la peggiore delle sue ferite, fu probabilmente una dolorosa frattura della colonna e del bacino che si ruppe in 3 parti. Le sue ferite furono così gravi che i dottori dubitarono che potesse sopravvivere.

چه اتفاقی برایش افتاد؟
در 18 سالگی در حالی که با اتوبوس سفر می کرد یک تصادف بسیار بد و ناخوشایند کرد. اتوبوس آنها با یک تراموا برخورد کرد که بر اثر آن استخوان کتف, دو دنده, یک پا شکسته یکی از پاهایش دچار له شدگی می شود و یکی از شانه هایش هم می شکند ولی از همه بدتر ودردناکتر احتمال شکستگی و آسیب دیدگی ستون فقرات و لگن او بود که از سه قسمت شکسته بود. جراحاتش طوری بود که دکترها شک داشتند که زنده بماند.

Frida dopo diversi interventi chirurgici rimase in coma per diverse settimane, ma quando si svegliò chiese al padre di prepararle qualcosa che le permettesse di dipingere. Frida potè dipingere stando sdraiata a letto, aiutandosi con uno specchio sistemato sopra di lei.

فریدا چگونه بر مشکلات پیروز شد؟
او بعد از عمل جراحی هفته ها در کما بود اما وقتی که بهوش آمد از پدرش خواست تا چیزهایی که برای نقاشی کردن احتیاج دارد را برایش فراهم کند. سپس پدرش یک سازه ای را که فریدا بتواند در حالت خوابیده بر روی تخت نقاشی کند را فراهم کرد, همچنین یک آینه روی آن قرار داد تا او بتواند خودش را بیند.

.

Frida diceva che nella sua vita aveva avuto due incidenti: uno con l’autobus, l’altro era stato l’incontro con Diego. Frida incontrò Diego Rivera, famoso pittore e muralista messicano, con una forte ideologia comunista. Le sue opere erano famose per la tematica politica e sociale.

با چه کسی بطور اتفاقی آشنا شد؟
فریدا خودش گفته بود دو بار در زندگی تصادف کردم بار اول برخورد اتوبوس با تراموا و دومی ملاقاتش با دیگو بود.دیگو ریورا یک نقاش دیوارنگار مشهور مکزیکی بود با ایدئولوژی کمونیستی. مشهوریت او بخاطر کارهایش با موضوعات اجتماعی و عمومی بود.

Frida e Diego si sposarono nel 1929, quando lei aveva 22 anni e lui 43. Diego non era certo uno di grande bellezza, era paffuto, ma aveva un grande fascino. La coppia si meritò uno stravagante soprannome: l’elefante e la colomba.
Diego ebbe una relazione addirittura con la sorella, invece Frida intraprese una relazione con il rivoluzionario russo Leon Trotsky che la coppia ospitò in casa. Alcuni storici dicono anche che ebbe relazioni con il poeta Vladimir Majakovskij e con la cantante messicana Chavela Vargas.

آنها تصمیم به چه کاری می گیرند؟ زندگی آنها چگونه بود؟
آنها تصمیم می گیرند در سال 1929 با هم ازدواج کنند وقتی که او 22 سال و دیگو 43 داشت. دیگو براستی یک مرد چاق زیبا نبود ولی واقعا جذاب بود. آنها برای خود نام های مستعار هم انتخاب کردند: آقای فیل و خانم کبوتر.دیگو مرد خیلی خوبی نبود او قبل از فریدا دو بار ازدواج کرده بود و فریدا از آنها خبر داشت اما او را آزاد گذاشته بود شاید سر براه شود. شاید برای انتقام گرفتن از دیگو بود که وقتی از آمریکا برگشته بودند فهمید دیگو با خواهرش رابطه دارد, او هم وارد رابطه با یک انقلابی روس بنام لئون تروتسکی شد و او را بعنوان مهمان به خانه خود برد.بعضی از مورخان هم می گویند فریدا همچنین با یک شاعر بنام ولادیمیر مایاکوفسکی و با خواننده زن مکزیکی(خواننده خیابانی که اصالتش از کاستاریکا چاولا بود و با دیگر ماریاچی ها می خواند) بنام چاولا وارگاس.

Lei era una donna forte, mentre le sue gambe avevano problemi. Per nascondere le sue difficoltà lei indossava gonne molto lunghe. Indossava i vestiti tipici delle donne messicane, i Tijuana.
Diego la incoraggiò a dipingere e la aiutò ad avere passione per la vita. Lei amava la vita.
Frida diceva: "Ho sempre dipinto la mia realtà, non i miei sogni". L’artista dipinse in totale 55 autoritratti e in molti di questi si circondò di animali. Frida amava infatti gli animali: cani, scimmiette, pappagalli e piccioni che erano accolti nella sua casa.

شور و اشتیاق فریدا چه بود؟ تم های هنری او چه چیزهایی
بودند؟
او زن قوی بود, در حالی که پاهایش مشکل داشتند برای پوشیده نگه داشتن نقص خود دامن های بلند میپوشید. لباسهای محلی زنان مکزیک بنام تی خوانا. هم چنین دیگو نیز او را تشویق به نقاشی می کرد و او را برای داشتن شور و اشتیاق به زندگی کمک می کرد.او عاشق زندگی بود<< زندگی کن >>
فریدا گفته بود : من همیشه واقعیت ها را نقاشی میکنم نه رویاهایم را . این هنرمند در کل 55 نقاشی سلف پرتره (تصویر خودش) کشیده است که در بیشتر آنها تصویر حیوانات وجود دارد. فریدا عاشق حیوانات بود و سگ ها, میمون های کوچک, طوطی ها و کبوترها را در خانه داشت.